جدول جو
جدول جو

معنی پیچ درپیچ - جستجوی لغت در جدول جو

پیچ درپیچ
(دَ)
پیچ پیچ. پیچ واپیچ. پیچاپیچ. پرپیچ. دارای پیچ بسیار. پرشکن. تودرتو. خم اندرخم. درهم و بسیار مشکل. (فرهنگ نظام). هر یک از خمهای چیزی بر روی خویش گردیده:
دست در هم زده چون یاران در یاران
پیچ درپیچ چنان زلفک عیاران.
منوچهری.
پای میکوفت با هزار شکن
پیچ درپیچ تر ز تاب رسن.
نظامی.
ره عقل جز پیچ درپیچ نیست
بر عارفان جز خدا هیچ نیست.
سعدی.
ندیدم چنین پیچ درپیچ کس
مکن هیچ رحمت بر این هیچکس.
سعدی
لغت نامه دهخدا
پیچ درپیچ
پرپیچ، پرپیچ وخم، پیچاپیچ، خم اندرخم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پیچ درپیچ
المسمار والمسمار
تصویری از پیچ درپیچ
تصویر پیچ درپیچ
دیکشنری فارسی به عربی
پیچ درپیچ
Sinuous
تصویری از پیچ درپیچ
تصویر پیچ درپیچ
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پیچ درپیچ
sinueux
تصویری از پیچ درپیچ
تصویر پیچ درپیچ
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پیچ درپیچ
曲がりくねった
تصویری از پیچ درپیچ
تصویر پیچ درپیچ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پیچ درپیچ
gewunden
تصویری از پیچ درپیچ
تصویر پیچ درپیچ
دیکشنری فارسی به آلمانی
پیچ درپیچ
звивистий
تصویری از پیچ درپیچ
تصویر پیچ درپیچ
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پیچ درپیچ
kręty
تصویری از پیچ درپیچ
تصویر پیچ درپیچ
دیکشنری فارسی به لهستانی
پیچ درپیچ
弯曲的
تصویری از پیچ درپیچ
تصویر پیچ درپیچ
دیکشنری فارسی به چینی
پیچ درپیچ
sinuoso
تصویری از پیچ درپیچ
تصویر پیچ درپیچ
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پیچ درپیچ
sinuoso
تصویری از پیچ درپیچ
تصویر پیچ درپیچ
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پیچ درپیچ
sinuoso
تصویری از پیچ درپیچ
تصویر پیچ درپیچ
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پیچ درپیچ
kronkelig
تصویری از پیچ درپیچ
تصویر پیچ درپیچ
دیکشنری فارسی به هلندی
پیچ درپیچ
구불구불한
تصویری از پیچ درپیچ
تصویر پیچ درپیچ
دیکشنری فارسی به کره ای
پیچ درپیچ
งอ
تصویری از پیچ درپیچ
تصویر پیچ درپیچ
دیکشنری فارسی به تایلندی
پیچ درپیچ
berliku-liku
تصویری از پیچ درپیچ
تصویر پیچ درپیچ
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پیچ درپیچ
बलखाता हुआ
تصویری از پیچ درپیچ
تصویر پیچ درپیچ
دیکشنری فارسی به هندی
پیچ درپیچ
מעוקל
تصویری از پیچ درپیچ
تصویر پیچ درپیچ
دیکشنری فارسی به عبری
پیچ درپیچ
خمیدہ
تصویری از پیچ درپیچ
تصویر پیچ درپیچ
دیکشنری فارسی به اردو
پیچ درپیچ
বাঁকানো
تصویری از پیچ درپیچ
تصویر پیچ درپیچ
دیکشنری فارسی به بنگالی
پیچ درپیچ
lenye mizunguko
تصویری از پیچ درپیچ
تصویر پیچ درپیچ
دیکشنری فارسی به سواحیلی
پیچ درپیچ
извилистый
تصویری از پیچ درپیچ
تصویر پیچ درپیچ
دیکشنری فارسی به روسی
پیچ درپیچ
kıvrımlı
تصویری از پیچ درپیچ
تصویر پیچ درپیچ
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیچ پیچ
تصویر پیچ پیچ
پیچ در پیچ، پیچ بر پیچ، پر پیچ، پر پیچ و خم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیچ واپیچ
تصویر پیچ واپیچ
پیچاپیچ، پیچ در پیچ، پیچ پیچ، پر پیچ و خم، به هم پیچیده
فرهنگ فارسی عمید
(اَدَ)
پیچاپیچ. پیچ پیچ. پرپیچ:
ای وعده فردای تو پیچ اندرپیچ
آخر غم هجران تو چند اندر چند؟
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(بَ)
پیچ پیچ. خم بر خم. شکن بر شکن. مار بر مار.
صاحب آنندراج گوید: این لغت اگر در صفت معشوق آید مدحست و در غیر وی ذم:
درین زندان سرای پیچ برپیچ
برادرزاده ای دارد دگر هیچ.
نظامی.
رهی پیچ برپیچ تاریک و تنگ
همه راه پرخار و پرخاره سنگ.
نظامی.
نه چون کودک پیچ برپیچ شنگ
که چون مقل نتوان شکستن بسنگ.
سعدی.
ره عقل جز پیچ برپیچ نیست
بر عاشقان جز خدا هیچ نیست.
سعدی
لغت نامه دهخدا
پیچ و واپیچ، پیچاپیچ، پیچ درپیچ، پیچ پیچ، پرپیچ، پیچناک، با پیچهای بسیار، بسیار بدین سوی و آن سوی گردنده، خم اندرخم، شکن برشکن، درهم، بهم پیچیده، حلقه زده چون مار
لغت نامه دهخدا
با پیچ بسیار پر پیچ و خم: وین شکم بی هنر پیچ پیچ صبر ندارد که بسازد بهیچ 0 (گلستان)، پیچنده پرکن مرغول (زلف)، پر رنج پر مشقت سخت: ماکییم اندر جهان پیچ پیچ چون الف از خواجه دارد هیچ هیچ. (مثنوی)، پر ناز و غمزه پر ادا: شاهد پیچ پیچ را چه کنی ک ای کم از هیچ، هیچ را چه کنی ک (هفت پیکر)، نه راست و مستقیم منحرف: میرود کودک بمکتب پیچ پیچ چون ندید از مرد کار خویش هیچ. (مثنوی) -6 مضطرب پیچان: شه از گفت آن مرد دانش بسیج فرو ماند بر جان خود پیچ پیچ. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
پر پیچخم بر خمپیچا پیچ: رهی پیچ بر پیچ و تاریک و تنگ همه راه پر خار و پر خاره سنگ. (نظامی)، پر زحمت پر مشقت: درین زندان سرای پیچ بر پیچ برادر زاده ای دارد دگر هیچ. (خسرو و شیرین)، پیچیده پر شکن مرغول (زلف)
فرهنگ لغت هوشیار
دارای پیچ و خم پر پیچ و خم پیچا پیچ پیچ اندر پیچ: دست در هم زده چون یاران در یاران پیچ در پیچ چنان زلفک عیاران. (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی درپی
تصویر پی درپی
((پِ دَ پِ))
پیاپی، متوالی، یکی پس از دیگری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیچ پیچ
تصویر پیچ پیچ
((پِ پِ))
رشک و حسد، تشویش و اضطراب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیچ واپیچ
تصویر پیچ واپیچ
با پیچ های بسیار، دارای پیچ و خم، خم اندر، شکن در شکن
فرهنگ فارسی معین